السلام علیک یابن طاها.. یابن یاسین.. یابن الشمس الزاریات..

شبانه به شبانه می تازانم روزها را.

می تازم که شایداین بار زودتر برسم.

شاید این دفعه دیر نشده باشد

وقتی می رسم تا بیایم تمام حقارت پیکرم را سپر بلایت کنم.

یاحسین(سلام الله علیک)، یابن الزهـــرا(سلام الله علیها) ..

بیایم شاید این بار قصه را جور دیگری،

یک جور که تو "بمانی" تمام کنم.

این بار بیایم، بیایم و هرکاری که "باید" بکنم تا

نگاهت بالای نیزه نرود.

بیایم تا دل دردانه ها نشکند.

بیایم فریاد بزنم،

حنجره ام را شرحه شرحه کنم

شاید این بار..

بگو حسینم..

این بار این حکایت نمی شود تغییــــرکند؟

بگذار برسم.

بگذار برسم تا ببینی خودم چطور یک تنه صد سپاه میشوم

و می ایستم!

می ایستم در برابر این قوم الظالمین.

هزار جان، هزار تن فدای یک لحظه "تو"..

فقط تو "باش".

بمان.  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد